پنجشنبه, ۵ تیر ۱۳۹۳، ۰۸:۴۶ ب.ظ
سرلوحه ها
یادتان هست که در چند پست قبل گفتم که چند روزی مهمان خواهر بودم؟
در ان چند روز چند کتاب را از خواهر گرفتیم و قرار است که دیگر پسشان ندهیم(دروغ میگما)
یکی از این کتاب های سرلوحه های رضا امیرخانی بود/
هی خواهر میگفت که پسر تو نمیتوانی این کتاب را بخوانی و برای تو جقله بچهع سنگین است و من قبول نمیکردم و میخواستم بخوانمش تا به سید حسن نصر الله اش برسم
امروز شروع کردم به خواندن و میخواهم به خواهر بگویم که من اگر این کتاب را نمیخوانم پس حاج عبدالله والی را از کجا میشناختم؟یا اینکه من جیگر ان مرد را چگونه میدیدم؟
۹۳/۰۴/۰۵
http://zareh.blog.ir/post/462