میرفندرسکی

آخرین مطالب
  • ۹۳/۱۱/۲۰
    98
  • ۹۳/۱۱/۱۷
    97
  • ۹۳/۱۱/۰۳
    96
  • ۹۳/۱۰/۲۷
    92
  • ۹۳/۱۰/۱۱
    91
  • ۹۳/۰۹/۲۷
    89
پیوندها

۹ مطلب در تیر ۱۳۹۳ ثبت شده است

سه شنبه, ۳۱ تیر ۱۳۹۳، ۱۰:۲۸ ب.ظ

50


پ.ن:کار خودمه
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۱ تیر ۹۳ ، ۲۲:۲۸
unname unname
سه شنبه, ۳۱ تیر ۱۳۹۳، ۰۹:۲۳ ب.ظ

معرفی کتاب

معرفی کتاب ارمیا
کار خودمه!

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۱ تیر ۹۳ ، ۲۱:۲۳
unname unname

ی

۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۹ تیر ۹۳ ، ۰۱:۳۴
unname unname
شنبه, ۲۸ تیر ۱۳۹۳، ۱۱:۲۹ ب.ظ

47

عصر جمعه یک  زمان نیست

عصر جمعه یک هویت است،عصر جمعه یک روح است

که در کالبد همه ی روز های هفته میتواند دمیده شود.

۲ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۸ تیر ۹۳ ، ۲۳:۲۹
unname unname
دوشنبه, ۲۳ تیر ۱۳۹۳، ۰۲:۵۵ ق.ظ

46

بالاخره یک روز که شده میرم بچه فاضل نظری رو گیر میارم بعد صاف زل میزنم تو چشش میگم:
گیرم پدر تو بود فاضل   از فضل پدر تو را چه حاصل؟
۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۳ تیر ۹۳ ، ۰۲:۵۵
unname unname
جمعه, ۲۰ تیر ۱۳۹۳، ۰۲:۱۶ ق.ظ

اینجا زیر سقف این اسمان

اینجا زیر سقف این اسمان کسانی هستند که

با یک لامپ صد واتی در یک اتاق در بسته، kno3 را با اب مقطر و مقداری شکر مخلوط  میکنند و میگذارند تا بپزد بعد وقتی که خوب نرم شد و حالت خمیری به خود گرفت میریزندش درون یک لوله ی حلبی و بعد نوکش را با مرمی و مقداری ماده منفجره پر میکنندبعد میگذارند توی یخچال هایشان تا سرد بشود

بعد از ان میگذارندش روی لانچر و میسپارندش به باد با خود ببرد برای کسانی که

زیر سقف اسمان دیگرند.اسمان انها ابی نیست

اسمان انها یک گنبد اهنین است خاک پایشان خون هایی است که هرگز ریخته نشده.

وما همه ی نجاسات را با یک سطل اب میشوییم.




۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۰ تیر ۹۳ ، ۰۲:۱۶
unname unname
چهارشنبه, ۱۸ تیر ۱۳۹۳، ۰۴:۵۱ ق.ظ

برزیل یا آلمان؟

میروی در مغاره من بیرون از مغازه منتظر میمانم.
از بیرون مغازه و از لای ان لایه پلاستیکی که مانع خروج هوای خنک کولر میشود میبینمت که میگویی با این 2000 تومن تخمه بدهید برای بازی امشب.
امشب قرار است بازی را خانه شما ببینیم.
از مغازه بیرون می ایی و به راه رفتن تا ایستگاه تاکسی ها پیاده میرویم در راه میپرسی تو المانی هستی یا برزیلی؟اصلا کیف میکنی میبینی این بازی المان را؟میبینی چقدر تمیز بازی میکند؟
مانده ام وسط رو در بایستی.من المانی هستم یا برزیلی؟
خس خس سینه ی پدر میپیچد در گوشم.
المان نباید مشکی و زرشکی میپوشید
المان باید خردلی میپوشید.
المان میتوانست بادمی بپوشد.
راستی سیانور چه رنگی است؟المان باید همان رنگی میپوشید
۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۸ تیر ۹۳ ، ۰۴:۵۱
unname unname
پنجشنبه, ۵ تیر ۱۳۹۳، ۰۸:۴۶ ب.ظ

سرلوحه ها

یادتان هست که در چند پست قبل گفتم که چند روزی مهمان خواهر بودم؟

در ان چند روز چند کتاب را از خواهر گرفتیم و قرار است که دیگر پسشان ندهیم(دروغ میگما)

یکی از این کتاب های سرلوحه های رضا امیرخانی بود/

هی خواهر میگفت که پسر تو نمیتوانی این کتاب را بخوانی و برای تو جقله بچهع سنگین است و من قبول نمیکردم و میخواستم بخوانمش تا به سید حسن نصر الله اش برسم

امروز شروع کردم به خواندن و میخواهم به خواهر بگویم که من اگر این کتاب را نمیخوانم پس حاج عبدالله والی را از کجا میشناختم؟یا اینکه من جیگر ان مرد را چگونه میدیدم؟

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۵ تیر ۹۳ ، ۲۰:۴۶
unname unname
چهارشنبه, ۴ تیر ۱۳۹۳، ۰۵:۱۷ ب.ظ

نظم نوین جهانی

میگم یه سوال

این نظم نوین جهانی که میگن

شما هم شنیدید؟

توی این نظم نوین جهانی هم نفر اخر باید سفره رو جمع کنه؟

۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۴ تیر ۹۳ ، ۱۷:۱۷
unname unname