17
ابجی اشتون:شما باید تحقیقات و توسعه رو متوقف کنید.
ظریف: :)
ابجی اشتون:شما باید نفتتون رو به هر کسی ما میگیم بفروشید.
ظریف: :)
ابجی اشتون:شما...
ظریف: :)
دوستان فک جناب ظریف از جاش دراومده یه نفر رو بفرستید جاش بندازه
ابجی اشتون:شما باید تحقیقات و توسعه رو متوقف کنید.
ظریف: :)
ابجی اشتون:شما باید نفتتون رو به هر کسی ما میگیم بفروشید.
ظریف: :)
ابجی اشتون:شما...
ظریف: :)
دوستان فک جناب ظریف از جاش دراومده یه نفر رو بفرستید جاش بندازه
خداوند لطفی نمود و فرصت کردم چند روزی رو در ایام پر فیض امتحانات به نمایشگاه کتاب تهران رفتم.
روز شنبه حدود ساعت 12 بود که از مترو بهشتی پیاده شدم و رفتم نمایشگاه.
راهرو ها و غرفه هارو سریع رد کردم تا زودتر برسم راهرو 27،غرفه سوره مهر.
وقتی رسیدم شروع کردم به نگاه کردن کتاب ها و دست دراز کردم که فیش مربوط به کتاب برای تاریخ مینویسم(خاطرات اقای محسن رفیق دوست وزیر سپاه) رو بردارم که یه دستی زد زیر دستم و منو هل داد عقب منم بلند گفتم مگه چی شده نگاه کردم دیدم 3 لایه ادم ایستاده دور و بر یه نفری و دارن یه عده ازش عکس میگیرن و دیدم که به به یکی از وزرای کابینه تدبیر اومده بازدید از نمایشگاه کتاب و من هم که حسابی عصبانی شدم گفتم مگه این کیه که این طوری میکنید.خوب جنتیه که جنتیه اونم یکی مثل بقیه.
....
واقعا نمیدونم این وزرا چی فکر میکنن.
همین چند سال پیش بود که اقای لنکرانی وزیر بهداشت برا خودش بدون محافظ و این جور چیزا داخل نمایشگاه میچرخید یا اقای محصولی هم همچنین
اتفاقا اون روز اقای حداد عادل رو هم دیدیم.خیلی خوش رو با دوتا محافظ حرکت میکردن و مردم هم بهشون سلام میکردن و محافظاهم یک نفر پشت سر بود و یک نفر هم کنارش راه میرفت همین.
این روز ها که دولت توی سر خود میزند تا دو نفر بیشتر از دریافت یارانه انصراف دهند و کارت همیار دولت دریافت کنند بانوی جناب شیخ در کاخ سعد اباد مهمانی ترتیب داده بود این هوا.
از رقص و جشن و پایکوبی و فلان و فلان چیزش بگذریم اخر برای چه نفری 5 سکه انداختید تو پاچه ی مهمان ها؟مگه نمیگفتید خزانه خالیه؟
پس چی شد اون مدیریت جهادی و اقتصاد مقاومتی که اقا فرمود
مگه همین جناب شیخ نبود که وقتی امام از اقتصاد مقاومتی رونمایی کرد به به و چه چهش بلند بود؟
خیلی وقت پیش ها البته نه خیلی خیلی وقت پیش بلکه5 سال پیش بود یا 4 سال پیش درست و حسابی یادم نیست
خلاصه ان روز ها هسته ای توی بورس بود و برایش فیلم میساختند.همان روزها بود که استاکس نت رو انداخته بودند تو پاچه سانتریفیوژ ها و دورانی بود تکرار نشدنی برای خودش.
یکی از فیلم ها "عملیات پایتخت" بود.قشنگ بود یا نه رو نمیدونم فقط میدونم از کل هسته ای ما الان فقط همین مانده.
نمه نمه با یک لبخند اقای دیپلمات دودمانمان را بر باد داد
خدا به خیر کند.